قطره باران

برای درج و روایت مطالب ادبی

قطره باران

برای درج و روایت مطالب ادبی

حسنک کجایی

گاو ماما می کرد / گوسفند بع بع می کرد / سگ واق واق می کرد / و همه با هم فریاد می زدند :

حسنک کجایی....... /شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود . / حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید . / او به شهر رفته و در آن جا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند./ او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات ٬ جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. / موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست ٬ چون او به موهای خود گلت می زند . / دیروز که حسنک با کبری چت می کرد٬ کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است. / کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند٬ چون او با پتروس چت می کرد . / پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد . / پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. / او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند./ پتروس در حال چت کردن غرق شد. / برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود./اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. / ریز علی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. / ریز علی سردشبود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد./ ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله نداشت. / قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. / کبری و مسافران مردند٬اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. /خانه مثل همیشه سوت و کور بود . / الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی٬ مهمان ناخوانده ندارد . او حتی مهمان خوانده هم ندارد٬ او حوصله ی مهمان ندارد. / او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند . / او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد . / او کلاس بالایی دارد. او فامیل های پولداری دارد. / او آخرین بار که گوشت قرمز خرید ٬چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گله ندارد ./چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد . / به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد .   

نظرات 3 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ب.ظ


چند بیت شعر پر معنا

اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس لذت نخوانی


از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل

روزاحباب تو نورانی الی یوم الحساب
روزاعدای تو ظلمانی الی یوم القیام

دیوانه کرد آرزوی وصل او مرا
از سر برون نمی‌رود این آرزو مر

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

آنکةعاشقانةخندیدخندهای منودزدید
پشت پلک مهربونی خواب یک توطئةمیدید

تورامیبینم ومیلم زیادت میشود هردم
تورامیبینم ودردم زیادت میشود دردم

هرکسی هم نفسم شددست آخرقفسم شد
منه ساده بخیالم که همه کاروکسم شد

نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در آن جای تو باشد

گر بی خبر آمدیم به کوی تو، دور نیست
فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم

گرچه میدانم نمی‌آید،ولی هردم از شوق
سوی درمی‌آیم و هرسو،نگاهی میکنم

از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این اتش عشق است نسوزد همه کس را

آورم پیش تو از شوق پیام دگران
گویمت تا سخن خویش به نام دگران

من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

گاه گاهی به من ازمهر پیامی بفرست
فارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار

غمی خواهم که غمخوارم تو باشی
دلی خواهم که دل آزارم تو باشی

گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست بگو

صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
تکیه بر عهد و وفای تو غلط بود غلط

گرچه هرلحظه زبیداد تو خونین جگرم
هم بجان توکه ازجان بتو مشتاق ترم

غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر
شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر

دل که آشفته روی تو نباشد دل نیست
آنکه دیوانه خال تو نشد عاقل نیست

زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم
چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم

تو کیستی،که اینگونه،بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند

سلام

واقعا شعرهای پر معنایی بودند حتما با اسم خودت می نویسم.

سپاس

ستاره یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ق.ظ

سلام چه خبر؟ مدرسه که خبری نیست همیشه می ریم دئرس می خونیم می یایم دوباره درس می خونیم می یایم


ای مسافرغریبه چراقلبموشکستی رفتی وتنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی ای که بی تو تک وتنهام توی این غربت سهمگین میدونم برنمیگردی شدی همرنگ دورنگی. همه زندگی من اون نگاه عاشقت بودچرافکرکردی بجزمن یکی دیگه لایقت بود..رفتی و ازم گرفتی اون نگاه اشناتو واسه من بردی گذاشتی التهاب لحظهاتو..حالا من تنهانشستم بانوای بینوایی چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

شیما قاسمی جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام خانم میر خشتی وبلاگ خیلی خوبی دارید پیشاپیس سال جدید را هم به شما و خانواده محترمتان تبریک میگم امیدوارم که سال بسیار خوب و پر بار وسرشار از شادی و موفقیت را در پیش داشته باشید شیما دوم نقاشی هنرهای زیبا در ضمن شعرهای خیلی قشنگ و پر معناای هم بود و ان شاالله در سال جدید تعداد بازدید کنندگان و نظرات چند برابر بشه تشکر

سلام شیما جان
سال نو مبارک . امیدوارم این سال را با خوبی و خوشی آغاز کرده باشی . از لطفت متشکرم .
به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد